بسم الله الرحمن الرحیم
ماجرای نوه فضه ، خدمتگزار حضرت زهرا سلام الله علیها
ابن شهراشوب در کتاب مناقب» از مالک بن دینار نقل کرده است که گفت : در مسیر حجّ به زن لاغر اندامى برخوردم که بر چهارپاى ضعیفى سوار شده بود و مردم او را نصیحت مى کردند که برگردد . وقتیکه به وسط آن بیابان رسیدیم چهارپاى او عاجز شد و او را از رفتن بازداشت ، سر را به طرف آسمان بلند کرد و گفت : خداوندا ! نه مرا در خانه ام رها کردى و نه به خانه ات رسانیدى ، به عزّت و جلالت قسم اگر غیر از تو با من چنین رفتارى مىکرد شکایت او را به عرض تو مى رساندم .
مالک گوید : همینکه راز و نیاز زن تمام شد ناگهان شخصى در آن بیابان پیدا شد در حالیکه افسار شترى را در دست داشت ، مهار ناقه را به او داد و گفت : سوار شو ، زن سوار شد و شتر مثل برق زودگذر به راه افتاد ، وقتى به محلّ طواف رسیدم او را دیدم که طواف مى کند ، خدمتش رسیدم و او را قسم دادم که خود را معرّفى کند گفت :
أنا شهرة بنت مسکة بنت فضّة خادمة اهراء سلام اللَّه علیها .
من نامم شهره است و نام مادرم مسکه است که او دختر فضّه خدمتگزار حضرت زهرا سلام اللَّه علیها بوده است .
منابع :
مناقب ابن شهراشوب : 338/3، بحار الأنوار : 46/43 ح 46.
جنگ با اهل بیت علیهم السلام جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله
، ,علیها ,سلام ,زن ,حضرت ,زهرا ,او را ,زهرا سلام ,خدمتگزار حضرت ,را به ,حضرت زهرا ,سلام اللَّه علیها
درباره این سایت